شب یلدا و چند شب بعدش
سلام عسلم . امروز بالاخره بعد از چند روز از نبود اینترنت اومدم برات مطالب این چند وقت گذشته را بنویسم . مامان جون عزیزم امسال تو اولین سالی بود که شب یلدا (البته بغیر از پارسال که تو شکم مامانی بودی )پیش ما بودی و ما امسال شب یلدا رفتیم خونه ی بابا جونی شما عمه اینا هم اونجا بودن و کلی گفتیم و خندیدیم و تو با همه بازی کردی ، مانلی تو خیلی اون روز دختر خوبی بدی چونکه قبلش در طول روز کلی خوب خوابیدی و سرحال بودی به قول عمت عشق کردی و ما هم اون تو رو حسابی خوشگل کردیم و رفتیم و کلی هم ازت عکس گرفتیم و عکسای دسته جمعی هم زیاد انداختیم . مانلی فردای اون روز من و شما و مامانی و بابایی رفتیم امامزاده عبداله سرخاک بابای...
نویسنده :
rasha
12:49